مجریهای تلویزیونی هم که پیش از این پایشان به سینما باز شده بود، حضورهایی جدیتری را روی پرده یا جلوی دوربینهای سینمای ایران تجربه کردند. فرزاد حسنی با گریمی متفاوت در نقش یک مرد الکلی به نام دایی داریوش در فیلم آمین خواهیم گفت (سامان سالور) بازی کرد و گویا قرار بود نقش اول مرد فیلم یک سطر واقعیت (علی وزیریان) را هم مقابل رعنا آزادیور بازی کند که در نهایت این دو نقش به حسین یاری و مهراوه شریفینیا رسید. ظاهراَ حسنی بنا دارد که فعالیتش در بازیگری را جدی دنبال کند و سفت و سخت به بازی در سریال و تلهفیلم و فیلم سینمایی مشغول شده است. او علاوه بر فیلم سالور که در جشنوارة فجر سیام نمایش داده شد، امسال در امتداد شهر را روی پرده داشت، تلهفیلم فصل زندگی (مهدی صباغزاده) و سریال مسیر انحرافی (بهرنگ توفیقی) هم - که براساس شایعهها قرار است نسخة ایرانی و کمیک سریال معروف لاست / گمشدگان باشد- با بازی او آماده پخش است. رضا رشیدپور هم مجری دیگری بود که با در امتداد شهر در سینما حضوری ناموفق داشت که خودش را هم چندان راضی نکرد و البته این نارضایتی را پنهان هم نکرد و ناراحتی از دست سازندگان این فیلم و مشکلات مالی و تهدید شدن به حمل با گونی (!) را رسانهای کرد. او باز هم تجربة بازی جلوی دوربین داشته که مهمترینش بازی در فیلم حمید نعمتالله، بیپولی است. امیرحسین مدرس هم مجری دیگری بود که باز هم در در امتداد شهر روی پرده رفت تا این فیلم رکورددار استفاده از چهرههای حوزههای دیگر جلوی دوربین لقب بگیرد.
در حوزة ورزشی هم دو چهرة شناختهشده، سینمای امسال را امتحان کردند. خداداد عزیزی در نقش خودش حضوری افتخاری و یک صحنهای جلوی دوربین رضا عطاران در فیلم خوابم میادداشت و نیما نکیسا با فیلم مامان بهروز منو زد روی پرده رفت. البته نکیسا را میتوان در فهرست وارداتی اهل موسیقی هم جای داد، چون آلبوم موسیقی هم در فهرست افتخاراتش دیده میشود.
نویسندهها و منتقدان هم البته از قافله بازیگر شدن عقب نماندند. لیلی فرهادپور که پیش از این با لطفاً مزاحم نشوید دیده شده بود، در جشنواره سیام هم روی پرده آمد. امیر پوریا، همکار و منتقد سینمایی هم در برف روی کاجها با یک سکانس خوش درخشید. در این میان اما حضور شهرام شکیبا، طنزنویس خوشقریحة مطبوعات، در سکانسی بیربط از فیلم یک سطر واقعیت در نقش یک دلال مطبوعاتی دیدنی بود.
پرهیجانترین و پر حاشیهترین حضور یک چهرة غیر بازیگر جلوی دوربین، مربوط به کارگردانی بود که سالی پرخبر را پشت سر گذاشت. برای همین بود که وقتی مرد مشکیپوش در محوطة هتل لاله از موتورسیکلتش پیاده شد و کلاه کاسکت از سر برداشت، تماشاگران حاضر در سالن به افتخار شمایل جدید ابراهیم حاتمیکیا دست و سوت مبسوطی زدند. خبر مسکوتماندة بازی او در فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم که ابتدا در سایت «سینمای ما» انتشار یافت، خیلیها را متعجب کرد. او قبلاً هم در بعضی فیلمهای خودش حضوری کوتاه داشت، اما اینبار باعث شد تا آشکار شود که حاتمیکیا چه کاریزمای دلنشین و سیمای فتوژنیکی جلوی دوربین دارد. میشد به این فهرست، فریدون جیرانی را هم اضافه کرد. او قرار بود در فیلم فصل انار نقش یک کارگردان را بازی کند که به گفته خودش به دلیل بیماری نتوانست این پروژه را همراهی کند و جای او امید روحانی، ایفاگر نقش آقای کارگردان شد.
نباید فراموش کرد که در سال ۹۰ اهالی سینما هم این واردات از هنرهای دیگر را تا حدودی جبران کردند. بهرام رادان با آلبوم «روی دیگر» و محمدرضا فروتن با آلبوم موسیقیاش که در همکاری با سیروان خسروی آماده کرده، سر از دنیای موسیقی درآوردند. مهناز افشار هم در آلبوم جدید روزبه نعمتاللهی حضور دارد تا توازن در این رفت و آمدها حفظ شود. باید منتظر ماند و دید که این تغییر آب و هو به مذاق سینماروهای سال اینده خوش خواهد آمد یا سال ۹۰ استثنایی در این زمینه باقی خواهد ماند؟